تنها یک بحران — چه واقعی و چه خیالی — میتواند باعث تغییرات حقیقی شود. کارهایی که به خاطر بحران انجام داده میشوند، بستگی به ایدههایی دارند که از قبل وجود داشتهاند. همین، به نظر من، کارکرد اصلی ماست: پرورش ایدههای جایگزین برای سیاستهای فعلی، زنده نگهداشتن آنها، و اطمینان از این که همیشه کاربردپذیر و دستیافتنی هستند. پرورش ایدهها، تا روزی که ایدههای غیرممکن در سیاست، به تنها راهحلهای سیاسی تبدیل شوند.
میپرسم مامانو چند تا دوست داری؟
- سه تا!
بعد میپرسم بابا رو چند تا دوست داری؟
- نُه تا و نصفی!
من که ذوقمرگ شدم، به عنوان جمعبندی و برای این که میخ رو بکوبونم، ازش میپرسم: پس کی رو از همه بیشتر دوست داری؟
- [یه نگاه به من میکنه، یه نگاه به مامانش] مامانو!
#فسقل_مربوطه #دیگه_فکر_کنم_معلوم_شد_که #هشتگ_جدید_رو_چی_بذاریم
تو نگارش جدید ماستودون میتونید برچسبها رو هم دنبال کنید. یعنی اگه کسی من رو دنبال نکرده باشه، ولی برچسب #ماستودون رو دنبال کرده باشه، این فرسته رو تو خط زمانی خونهاش میبینه.
لامپها رو که چند روز پیش قبل از این که کامیون بیاد وصل کرده بودم. تخت رو هم که امروز بستم. به همین مناسبت، و با علم به هشتاد و سه تا کارتن و کیسه که وسط هال و اتاقخواب پهنه، همین جا ختم #اسبابکشی رو اعلام میکنم. هورا :)
امسال برای دومین بار یک زن مدال فیلدز رو برد. تا قبل از این فقط خانم میرزاخانی بودن.
رادیوی WDR Maus که یکی از شبکههای دولتی #رادیو #آلمان برای کودکانه، الان یه آهنگی گذاشته با گیتار برقی و صدای دهشتناک (death growl)، خیلی نزدیک به سبک رامشتاین (!) که منِ ۳۷ ساله دارم از شنیدنش خوف میکنم، چه برسه به اون بچههای معصوم. حالا خوبه #فسقل_مربوطه بر حسب تصادف الان داره تو اتاق خودش بازی میکنه و این رو نمیشنوه.
نمیدونم واقعاً چند چند هستن با خودشون. این هم الان سنت آلمانیه که باید حفظ بشه یا چی؟
در حد مصاحبه با سرنشین یک کشتی، نیمساعت قبل از غرق شدنش، توش استرس داشت برام.
عبور از گذشته با تفاهم جمعی
عباس عبدی - اعتماد ۶ تیر ۱۴۰۱
برای پنجمین اسبابکشیمون در ۱۲ سال گذشته آماده میشیم و از همین الان به اسبابکشی ششم هم حتی فکر میکنیم.
کارش زیاده، ولی من این بار از تجربههاش جدیدش ذوق دارم...
این پست وبلاگی رو الان خوندم که امروز تو #هکرنیوز داغ شده، و الان دارم کامنتهای زیرش رو در هکرنیوز میخونم و از جملهجملهاش لذت میبرم.
The collapse of complex software
https://news.ycombinator.com/item?id=31682303
امروز با خانم توی اداره مهاجرت به اندازه ده دقیقه اول دیدارمون آلمانی حرف زدم، تا جائی که قضیه پیچیده شد و بهش گفتم میشه این سوالو به انگلیسی بپرسم؟ رفتارش یهو خیلی عوض شد، گفت اگه کامل نمیتونی حرف بزنی چرا مترجم نیاوردی! ما اینجا تو این اداره فقط آلمانی حرف میزنیم! بعد تا لحظه رفتن از اتاق هم از هر فرصتی برای رنده کردن من استفاده کرد. انقدر تغییر مودش برام غیرقابل درک و عصبانی کنندهاس. یوقتا که مصلحت و بار زبانی اجازه نمیده تو لحظه از حقم دفاع کنم تا مدتها له میمونم. #قلی_نباشیم
یارو قبلیه گفته بود که هزینهٔ معاینهٔ فنی ماشین امسال باید بشه حدود ۲۰۰ یورو. من هم کلی روی خودم کار کردم و خودمو آماده کردم که بله، اشکال نداره، این هم جزئی از ایمنی ماشینه و باید داد. رفتم. شد هفتصد یورو.
من چه کار کردم؟ پرداخت.
دیروز رفتم استخر.
آخرین باری که هر گونه فعالیت بدنیای کرده بودم که منجر به حتی کمی فشار روی عضلهها بشه، فکر کنم بیاغراق دو سال پیش بود. 🙈 تمام این مدت فشار بدنیام روی مغزم بود: کار زیاد و بیخوابی.
این بار اصلاً تو آب به خودم فشار نیاوردم و خوب کاری هم کردم. الان یه درد دلپذیری در همهٔ عضلههام پخش شده و از کردهٔ خود بسیار دلشادم.
هنوز هم هیچ رابط کاریریای رو برای دیدن پیشبینی وضع هوا بهتر از اونی که توی جستجوی گوگل میاد ندیدم. با وجود هوشصدتا اپ و برنامه و ربات ماستودون و حتی دستگاه سختافزاری برای پیشبینی وضع هوا، هنوز هم وقتی واقعاً برام مهمه که ببینم هوا چه جوریه، علیرغم میل باطنی میرم جستجوی #گوگل رو باز میکنم...
دکتر ناصر نفری
https://www.psi.ir/nf/3668/دکتر_ناصر_نفری
آدم، فیزیکپیشهٔ سابق، دوستدار آزادی نرمافزار، برنامهنویس، همیشه امیدوار