چند وقت پیشها، بعد از این که برای یک رانندهٔ #قطار از دور دست تکون دادم که راه نیفته که من بتونم سوار شم و اون هم لطف کرد و برام موند، موقع پیاده شدن دوباره ازش تشکر کردم. یعنی روی پلهبرقی بودم که از دور لبخند زدم و دستم رو به نشانهٔ تشکر براش بردم بالا. گل از گلش باز شد ، از خوشحالی تقریباً از روی صندلیاش بلند شد و به سمتم خندید! فکر کنم انتظار تشکر من رو نداشت، ولی راستش من هم انتظار این همه خوشحالی رو از طرف ایشون نداشتم
#روزانه #راستش_چند_روز_پیشانه