وقتی کلاس اول دبستان بودم، یادمه که توی مدرسه از ما پول جمع میکردند (بله، از ما دانشآموزهای یک مدرسهٔ دولتی در بخش نسبتاً فقیر شهر) برای کمک به ساخت مسجدی که قرار بود نماز جمعههای شهر کوچیکمون به زودی! توش برگزار بشه.
سی سال بعدش، یعنی دیروز، با تاکسی از کنار اون #مسجد رد شدم. در یک منطقهٔ مرکزی شهر و کنار خیابون اصلی.
ساختش هنوز تموم نشده، ولی میتونم تصور کنم که به همین بهانه چه جیبهایی پر نشده و چه مفاسد مالیای که شکل نگرفته. #فساد در مدیریت شهری #انزلی همیشه شگفتزدهام کرده و میکنه.
@masoud
گنبدش قشنگه.
نمیشه بازهدفش کنید به رصد خونه؟
؛-)
@masoud
حالا من متوجه ام که شما چی میگید و چرا از این عکس ناراحتید ها. ولی راستش من عکس رو دیدم کمی خوشحال شدم.
از اینکه مسجد ساخته نشده.
یعنی اراده ی کافی برای ساختش نبوده.
توی اون سی سال که این مسجد ساخته نشد، خیرین توی شهر کوچک ما لااقل پنجاه تا مسجد و حسینیه و غیره ساخته ن. توی دهه ی هفتاد و هشتاد، رقابت شده بود بین خیر ها که بیشتر مسجد بسازند. چقدر هم که معماری های قشنگ دارند همه ی اینها. چون رقابت بود.
بعد در پخش اذان و نماز و غیره هم رقابت هست. موقع اذان یه وضعیه اینجا ؛-)
@masoud
هزار سال بعد باستانشناسان: این بنای تاریخی در اثر جنگ، سقفش ریخته.
در حالی که اصلا درست نشده بوده =)