ناگهان نصفهشبی یاد فاصلهٔ بین ترمینال غرب و ایستگاه اتوبوسهای داخل شهری میدون آزادی افتادم. همون راه غریبی که وقتی شبونه از انزلی راه میافتادم و شیش صبح میرسیدم، باید توی گرگ و میش صبح #تهران پیاده میرفتمش تا بتونم سوار خط واحد (اون اواخر، بیآرتی) بشم و برم به سمت انقلاب.
توی اون راه بزرگترین مشکلم (البته بعد از بیخوابی و بدخوابی) اغلب کیسههای سنگین نارنج بود که بنا به وظیفهٔ شرعی و میهنی باید از باغ خونهمون تو #انزلی با خودم میآوردم تهران.