از طرف دیگه، میدونم که کارها و منشهایی که استالمن در محیطهای کوچیکتر اطراف خودش انجام میده (اگر مدعیها راست بگن، که من دلیلی نمیبینم که دروغ بگن) واقعاً زشت و بده.
[واضحه که دلیل اولیهٔ رفتن استالمن از بنیاد نرمافزارهای آزاد، اون ایمیل نبود، بلکه فقط بهانه بود. دلیل واقعی، همون طور که در نامهها و اعتراضهای بعدی هم گفته شد، رفتارهای پیوسته نامناسب استالمن در محیطهای شخصی و کاریه، چیزی که فقط اگه به طور فیزیکی نزدیکش باشی شاید متوجه بشی.]
و دوم: تأثیر بودن یا رفتنش روی دهها (صدها؟) نفری که رفتارهاش رو از نزدیک میبینن. اون برنامهنویس جوان و خانمی که به قدری از رفتار استالمن با خودش آزرده میشه که (به ناحق، ولی قابل درک) به خاطر این تجربه، عطای هر گونه آزادی نرمافزار رو به لقاش میبخشه و شیرجه میزنه به آغوش مثلاً مایکروسافتی که مشاورها یا نمایندگیهای فروشش دستکم باهاش با احترام برخورد میکنند.