persadon.com is one of the many independent Mastodon servers you can use to participate in the fediverse.
با دوستان خود گفتگو کنید و دوستان تازه بیابید. عکس، ویدیو، و نوشته‌های خود را به اشتراک بگذارید. پرسادون بخشی از شبکهٔ اجتماعی ماستودون است و می‌خواهد محیطی ایمن و پایدار برای کاربران فارسی‌زبان باشد.

به مدیریت:

آمار کارساز:

۴۲
کاربر فعّال

دلیل این که من تا حالا نه در حمایت و نه در محکومیت ریچارد چیزی ننوشتم و نامه‌ای رو امضا نکردم، اینه که واقعاً نمی‌دونم کدوم طرف حق داره، شاید یکی‌شون، شاید هر دو، شاید هیچ کدوم.

از یک طرف، کاری که استالمن از سال ۱۹۸۳ شروع کرده و هنوز هم داره می‌کنه، واقعاً بی‌نظیره. به عقیدهٔ من از اون کارهایی نیست که اگه استالمن نمی‌کرد، لزوماً شخص دیگه‌ای پیدا می‌شد و انجامش می‌داد. از این نظر، استالمن به نظر من هیچ چیز کمتر از یک قهرمان در دنیای امروز ما نیست.

از طرف دیگه، می‌دونم که کارها و منش‌هایی که استالمن در محیط‌های کوچیک‌تر اطراف خودش انجام می‌ده (اگر مدعی‌ها راست بگن، که من دلیلی نمی‌بینم که دروغ بگن) واقعاً زشت و بده.
[واضحه که دلیل اولیهٔ رفتن استالمن از بنیاد نرم‌‌افزارهای آزاد، اون ایمیل نبود، بلکه فقط بهانه بود. دلیل واقعی، همون طور که در نامه‌ها و اعتراض‌های بعدی هم گفته شد، رفتارهای پیوسته نامناسب استالمن در محیط‌های شخصی و کاریه، چیزی که فقط اگه به طور فیزیکی نزدیکش باشی شاید متوجه بشی.]

مسئله این جاست که به نظر من (و فکر می‌کنم به نظر همه) اون رفتارها بد هستن (این که اون ایمیل بد بود یا نه مورد بحثه، ولی اون رفتارها رو فکر کنم همه می‌گن بده). پرسش اصلی این جاست که آیا این رفتارها می‌تونه توجیه‌گر چنین حرکت‌های اعتراضی و فشارهای شدیدی باشه؟

مسعود :verified:

و از دو جنبه می‌شه این قضیه رو بررسی کرد، که ممکنه کاملاً نتیجه‌گیری رو عوض کنه: در مقیاس‌های بزرگ و به طور محلی.

یکم: تأثیری که بودن یا رفتن استالمن روی جنبش نرم‌افزارهای آزاد در مقیاس بزرگ و جهانی می‌گذاره؛ مثلاً روی من، که از رفتارهای شخصی ایشون کوچک‌ترین خبری ندارم و فقط از هزاران کیلومتر دورتر، مقاله‌هاش رو می‌خونم و ویدیوی سخنرانی‌هاش رو می‌بینم. به نظر من استالمن یک سخنران و نویسندهٔ فوق‌العاده است. روشنی در فکر، و دقت و شیوایی کلامش به نظر من کمیابه.

و دوم: تأثیر بودن یا رفتنش روی ده‌ها (صدها؟) نفری که رفتارهاش رو از نزدیک می‌بینن. اون برنامه‌نویس جوان و خانمی که به قدری از رفتار استالمن با خودش آزرده می‌شه که (به ناحق، ولی قابل درک) به خاطر این تجربه، عطای هر گونه آزادی نرم‌افزار رو به لقاش می‌بخشه و شیرجه می‌زنه به آغوش مثلاً مایکروسافتی که مشاورها یا نمایندگی‌های فروشش دست‌کم باهاش با احترام برخورد می‌کنند.